سومین مجلس تکیه محرم

سومین مجلس تکیه محرم
یادداشت/ ساعت 7:30 غروب، ماشین را به سمت تکیه حرکت دادم...
شنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۹
کد خبر :  ۱۶۲۲۸۲

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خیابان شهدا، کوچه‌ی لاله سیزده، ورودی محله‌های قدیم با چراغ های سبز و سرخ تکیه ها رنگ دیگری گرفته بود. صدای شور و شیدایی از رنگ‌ها هم شنیده می‌شد‌. از کنار مزار استاد لطفی موسیقی‌دان رد شده و به محوطه‌ی امامزاده نور نزدیک شدم.

لبه‌های دیوار حول محور حریم امامزاده، زنان و مردان و کودکان زودتر از موعد رسیده و به انتظار شروع مراسم مشغول گپ و گفت بودند. کودکی موفرفری با ذوق تمام آدم‌های اطراف را می شمرد.

پله ی سمت چپ میدانگاهی کوچک و زیبای امامزاده نور را به سمت مکان تکیه هنرمندان پایین آمدم.منزل تقوی فر که اداره میراث شده مکان فراخی برای تکیه امسال بود.

میزبانی به احترام ورود میهمانان خوش‌آمد گویی می‌کرد.فضای نیمه روشن محوطه با چراغ های کم نور نارنجی بر مخمل شب، انسان را به نقطه‌ی رسیدن به امید هدایت می‌کرد.

دیوارها پوشیده از کتیبه‌های واقعه ی عاشورا بودند.دالانی کوچک و حیاطی سرشار از عطر گل‌های رزماری را برای رسیدن به مراسم پشت سر گذاشتم.مهمانان دانه دانه بوده و مثل ستاره‌های اول شب هنوز کامل نشده بودند.قاب ابتدای حیاط اصلی، ریاست حوزه با چهره ای گشاده و به گرمی با لباس خادمی حضرتش، مصور به نام اباعبدالله خوش آمد می‌گفت.


چه تکیه ای است این تکیه!


خانه ای بزرگ و قدیمی با درهای چوبی و هلالی و بالکن‌هایی با نرده های چوبی. شیشه های رنگی و پرده های گلدوزی شده با درخت نارنجی که وسط حیاط قرار دارد و کنارش حوضی با فواره های سرخ‌رنگ و دورتادورش گلدان‌های شمعدانی؛ چه زیبایی خیره کننده‌ای...نسیم ملایم تابستانی فضا را معنوی‌تر کرده، مابین صندلی های آبی و قرمز هرکسی درتدارک کاری است.هنوز شروع نشده دوربین‌ها از هر زاویه ای سر براورده و نقطه زنی می کردند. گویی تمام مردم خیابان با همان گوناگونی و تفاوت پوشش ظاهری در تکیه هنرمندان جمع بودند.


مدادرنگی ها گوشه حیاط قل می خوردند و بچه‌ها به دنبال مداد و کاغذ بال و پر می زدند. میز و صندلی کودکان با طرحی بچه‌گانه پر از وسایل نقاشی بود. چه تصنیف جالبی از سیاسیون گرفته تا بازاری و هنرمند و معلم تکیه به تکیه داده بودند.


گوشه دیگر حیاط دو هنرمند هنرشان را خرج تکیه می کردند و مشغول خوشنویسی و چرم‌دوزی بودند. قرایت قران طنین انداز فضا شد و مجری روانه منبر تکیه!نگاهم خیره به جوانی شد که با دو لیوان شربت یکی را به خانم سن‌داری تعارف کرد اینجا تکیه است و هر کس دودل دارد برای تعارف و زحمت...یکی دلش یکی دل هم تکیه‌اش!


های و هوی فواره حوض و نورافکن‌ها مشغول وظیفه‌شناسی بودند. کلیپ حضور اهل تسنن در مراسم اربعین کربلا پخش شد. دخترکی شیرین دکلمه‌خوانی کرد و مادرش اشک در چشم حضورش را ثبت می‌کرد.هنگام پخش کلیپ هنرمند فقید اقای افتخاری از پیشکسوتان تئاتر نمایش ، خانمی پرسش‌گرانه برنامه های حوزه هنری را می‌پرسید اولین بار حضورش شگفت‌زده شده بود.

میهمانان گنبدکاووس نوجوانانی پرچم به دست وارد شدند و شعرخوانی اهل شعری فضا را شاعرانه کرد.نوجوانان سیاه‌پوش دایره وار مارش عزا زدند، زنان گنبدی عزاداری محلی را با مداحی شروع کردند. عجب نوای عجیب و صدای غریبی.کربلا را با تمام حواسم حس می‌کردم چه شکوهی چه نوایی چه غمی... مراسم عزاداری رامیان هم روی پرده نقش بسته بود، مراسمی که ثبت ملی شده و ما گرگانی‌ها از نزدیک ندیده‌بودیمش.

انگار میدان‌گاهی مرکز شهر نشستی و اقوام یک به یک عزاداری‌ می کنند و تو نظارگر تعزیه‌شان هستی.‌تکیه هنرمندان تمام شهر شده بود... تعزیه سرخنکلاته با صدای قَرای شبیه خوان عمر بن سعد وضجه زدن های کودکان تعزیه و رجز خوانی دختر کوچکی به میدان آمد. آه! این کودکان تعزیه چه می‌کنند با دل ما و با تقدیر خودشان! بی‌شک مادام در بال ملایک نشسته‌اند و در این محرمی دست طفلان محرم بر سرشان کشیده می‌شود.

کودکان تکیه براق شده‌اند با تمرکز واقعه را تماشا می‌کنند انگار بازی چند دقیقه قبل‌شان از یاد رفت ...آنها مانند خود را دیده‌اند که راوی تعزیه محرم‌اند...نمی دانم شاید نگاه یکی از این بچه ها سال بعد در آن سو و در لباس کودک تعزیه باشد...آخر عشق تقدیر را عوض می‌کند شاید توی خواننده تا انتهای تکیه ها روایت نویس تکیه باشی...حسین ع تمام دنیاست و قطرای از سرانجام عقبی!غرق در کودکان شده بودم که با طنین صلوات جمع به خود آمدم


تطبیق حقایق عاشورا با مسائل روز از دیدگاه سردار سلیمانی طرفه روحانی تکیه بود و مداحی زیبای پایان کار ما را به خواندن دسته‌جمعی دعای فرج دعوت کرد.و آسمان بود و دعا و زمین و تکیهنذری پایان کار هم انگار هدیه عینی مراسمم بود... چشم‌هایی که می‌دیدم مثل قلب من منتظر شب فردا و شرکت در مراسم بودند...چون قلم اندرنوشتن می شتافت چون به عشق آمد قلم برخود شکافت مولوی


یا حق –

روایت‌نویس: سمیه السادت موسویان

۴ محرم 1445- 31تیر ماه 1402

تکیه هنرمندان خانه ی تقوی ها گرگان

ادبیات پایداری حوزه هنری گلستان

برچسب ها: تکیه محرم روایت‌

ارسال نظر