دلم عزم سفر کرده خدایا
محرم را خبر کرده خدایا
دوباره روضه برپا ناله از دل
قلم هم غم بسر کرده خدایا
۲
سری چون ماه تابان، می سراید
به روی نیزه باران می سراید
لبانش را هزاران بار خاتم
ببوسید آنکه قرآن می سراید
۳
تمام لاله ها نم نم سرودند
نجف تا کربلا با غم سرودند
خجل گشته هزاران بار باران
دمادم روضه ی ماتم سرودند
۴
صدای آب می آید خروشان
هنوزم کودکی باشد شتابان
برای بغض ماهی های خیمه
تمام لحظه هاباشد پریشان
۵
شنیدم کودکی در کربلا بود
برایش ماه و ماهی در نوا بود
به لب آرام لالای چکاوک
نگاهش روضه ی آل عبا بود
کبوتر نقش غم بر ماه دارد
هزاران آیه شرح آه دارد
برای پیکر عطشان اصغر
به چشمش بارشی ناگاه دارد
۲
چون می رسد صدای غروب یک سوار
با عشق هم نوا عطش بود آن بهار
جانسوز بود آن لب خشکیده تا به رود
او مانده یک غریب، درآن دشت بی قرار
سارا عبدالهی فر-گرگان
******
عشق جز در کربلا یاور ندید
جز حسینی را بر آن باور ندید
خواندن آیات او را روی نی
در چنان حالی کسی از سر،ندید
هر غزل را شاعری ،از جان سرود
خط پایانی برآن دفتر ندید
خدمت بی مزد و منت کار او
هیچ مخدومی ازآن بهتر ندید
تشنه لب رندان دریا سیرتش
آب را بستند و آب آور ندید
آن ولی را وای ای آزادگان،
چشم نابینای آن لشکر ندید
حیرتم افزون که چشم آن گروه
فرق بین آذر و کوثر ندید
آی خورشیدِ هدایت، خود بتاب
چشم ما،درشورش محشر،ندید
نکته دان عشق از روز ازل
تا ابد چون زینبش خواهر ندید
در وفاداری چنان عباس او
ارتشی در هیچ جا افسر ندید
مهر را دنبال ماهش آسمان
جز به میدان رفتن اکبر ندید
مرگ را شیرین تر از قندوعسل
غیر قاسم، پورِنام آور ندید
بی گناهی تیر خورده،در جهان
هیچ کس مثل علی اصغر ندید
سیدابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
به دل، که آرزوی مهروماه می کردم
به روی ماه تو ای جان،نگاه می کردم
به عشق سیرت خورشید مصطفایی تو
بسا شبا،که کنارت پگاه می کردم
****ا
برو،که ماه سزاوار دور خورشیداست
به تابش تو پسرجان هزار امیداست
کمی بمان به کنارم،کمی تو راه برو
که این نظر به جمال تو،آخرین دیداست
****ک
نگویمت که نرو،ای تمام ماه ،برو
سری بزن به حرم،سوی خیمه گاه برو
برو سری، که ببینند روی ماهت را
ز غصه های دل عمه ات بکاه،برو
****ب
پدر ،شنید پدر،پرکشان به دنبالش
که تا گواه شود عاشقانه بر حالش
کنار ماه خودش می نشست وبرمی خاست
رسیده بود دگر ماه او به آمالش
****ر
پدر رسید ،به زانوی خویش، برسراو
نگاه کرد ،به آن ماه ماه پیکر او
به این نشانه که مهرش ستاره می خواهد
به ماه ماه بدن ،گشته بود یاور او
****م
پدرکه ضربه ی چندین سپاه برمی داشت
پسر زروی زمین،ماه ماه، برمی داشت
توان نداشت،به یاری یاوران جوان
قدم به مقبره ی خیمه گاه برمی داشت
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس.استان گلستان.
******
ای سر از تن جدا،قرآن بخوان
آشنای آشنا، قرآن بخوان
تاشود ثابت که حرف تو نبود
غیر آیات خدا قرآن بخوان
سوره کهف از لبانت می سرود
باز می آیی به ما ،قرآن بخوان
تاشود رسوا فریب وفتنه ها
با همان صوت رسا،قرآن بخوان
تانترسد دخترت در بین راه،
تاهمان شام بلا قرآن بخوان
با صدایت می کندزینب(س)یقین
فتنه ها را برملا،قرآن بخوان
تا شود سجادهم،(ع) هم آماده تر
از برای خطبه ها،قرآن بخوان
سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
******
هرغزل از رطب نام توشیواست حسین
قلمم از اثر لطف تو گویاست حسین
مهرتو گشته عجین باهمه ثانیه ها
هرزمان معجزه بانام توبرپاست حسین(ع)
حرمت سبزترین پنجره هاروبه خداست
دل به عشق تو پراز ذوق تماشاست حسین
همه ی انس وملک درغم تو می گریند
این چه حزنی است که درعالم بالاست حسین
عرشیان تابه ابدجمله سیه پوش شدند
سوگ هفتادودوگل ماتم عظمی است حسین
طفل شش ماهه ومظلومیّت قصّه ی تو
شرح این واقعه ها محشرکبری است حسین
کاش پروانه شوم گوشه ی بین الحرمین
حس پرواز به کوی تو تمناست حسین
هر سحر باز کنم بغض نفس گیرم را
ازغمت اشک شرربار چودریاست حسین
کوفه و بیعت و نامردی روبه صفتان
شیعه هم خاک به سرشدکه چه تنهاست حسین
*
جهان پراست زگلبانگ جانفزای حسین
دوباره پرشده هرجا فقط نوای حسین
برای جمله عالم به روزحشر و نشور
برات عفو نباشد مگر دعای حسین
مگر نه امر به معروف و نهی از منکر
نهفته فلسفه اش در ندا , صدای حسین
به درک اسوه ی ایثار , فهم ما نرسد
که قدر او نشناسد به جز خدای حسین
به روز واقعه فریاد "العطش" جاری است
به گاه حادثه عباس و "یا اخا" ی حسین
قسم به طفل صغیر و قسم به دست جدا
شفیع ما به دو عالم همان ثنای حسین
کبو تر حرمم که همیشه می خوانم
نماز عاشقی ام را به اقتدای حسین
تمام هستی مارا چه قیمت است ای دوست!
هزار جان مصفّا نگر فدای حسین
نرگس کشاورز-گرگان
******
نوحه (شبه ترجیع بند)
مسلم میا به کوفه کوفی وفا ندارد
کوفی وفا چه گویم ؟حتی خدا ندارد
مسلم میا به کوفه شهر هزار چهره
چون کوچه های تنگش یک دلگشا ندارد
ای آیت غریبی!در کوفه پای مگذار
زیرا امامت اینجا یک آشنا ندارد
حرمت شکنتر از این شهر منافقان نیست
مسلم میا که کوفی شرم وحیا ندارد
"گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت"*
نام ولی نداند رسم ولا ندارد**
این خطه فتنه خیزاست بی فکر و بی تمیز است
این نابصیر چشمش نور و ضیا ندارد
هرچند عاشقی و سرباختن مرامت
سر می دهی به پای فرمایش امامت؛
اما میا به کوفه این شهر میهمان کش
این خاک خفت آجین این خاک آسمان کش
میراث دار کفرِ اعراب جاهلیت
این پیر ناجوانمرد ضحاک نوجوان کش
برجاه و تخت تزویر با زور و زر یگانه
این مردم زمینی این مردم زمان کش
این شهر رو سیاه است زیرا که قتلگاه است
ای نور! باز گرد از این تار کهکشان کش
اینجا جرس مجال جولان ندارد،آقا!
از دست کاروانِ شیاد ِساربان کش
در خواب ماندگانند مرداب ماندگانند
این قوم بی نمازِ در بسترِاذان کش
کوفی وفا ندارد، ای که "وفا" مرامت
آیا کسی رسانده، پیغام به امامت؟
هرچند عاشقی و سرباختن مرامت
سر می دهی به پای فرمایش امامت.
*وامی از حافظ
**پیشنهاد محمد سعید میرزایی
سیدابوالفضل فخار-کردکوی