*
لمس می کنی
ابرهای نشسته بر پلک هایت را
ورق می خورد
دلت
چشم که باز می کنی
دست بر سینه
رو بروی ضریح ایستاده ای
صدای سلام کشورم را
نه از جشنواره کن
نه از رادیوهای بیگانه
صدای سلام کشور را
از ترمینال تا فلکه ی آب
صدای مسافرانی که
در ایستگاه بعدی
از زیرگذر طبرسی می آید ،می شنوم
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
از دست نمی دهم تو را
ماه در گنبد طلایی تو زندگی می کند
نام تو که باشد
بغض با پنجره تناسب پیدا می کند
ماه
در پیشانی تو
زندگی می کند
و خورشید
شانه هایت را به کوه ترجیح می دهد
دست های ابرها به دعا بلند می شود
طلوع کن
تا تمام زمین خراسان شود
علیرضا ابری-علی آباد کتول
*
باکاروان توس
وقتی که سنگ از تو قدمگاه می شود
دل از عیار مهر تو آگاه می شود
در قلعه ی رفیع،که محکم به نام اوست
نام تو ، از عذاب پناگاه ، می شود
تو در مدینه ، مرو، ویا مشهدالرضا
از هر طرف به سوی شما راه می شود
از هر کجا که آمده امروز مشهدیست
افطار روزه دار به یک ماه می شود
هر صحن این حرم ، شده ایران، نه،یک جهان
زائر ، مدال و نام هوا خواه ، می شود
خورشید نوربخشی ونور تو،ماندنی است
انکارِ آفتاب، فقط ، آه می شود
توهین کننده،تار به دور خودش تنید
دنیا به نور روی تو،همراه می شود
هر ذره در هوای شما ،درّ و گوهر است
هر کوه ، بی ولای شما ، کاه می شود
خرم دلی که مهر رضا را به جان خرید
بی مهری اش مصیبت جانکاه می شود
تا آستان خانه ی مهرش شتاب کن
هر لحظه ی درنگ ، چه بی گاه ، می شود
با کاروان توس ، بیا همسفر شویم
راه دگر، به هر طرفی چاه می شود
در حلقه ی وصال ولایت، گره شده
دستی که از که از ضریح تو کوتاه می شود
سجاد ، می رود که بیاید ، هزار بار
چشمش ، دوباره خانه ی در گاه ، می شود؟
سید ابراهیم سجادی زاده-گنبد کاووس